گالری عکس

بزرگترین گالری عکس ایران | عکس طبیعت و منظره | عکس بازیگران | حیوانات | تصاویر مذهبی | عکس ورزشی | عکس ماشین

گالری عکس

بزرگترین گالری عکس ایران | عکس طبیعت و منظره | عکس بازیگران | حیوانات | تصاویر مذهبی | عکس ورزشی | عکس ماشین

بزرگترین گالری عکس ایران | عکس طبیعت و منظره | عکس بازیگران | حیوانات | تصاویر مذهبی | عکس ورزشی | عکس ماشین

بایگانی
  • ۰
  • ۰

گالری عکس حیوانات و تاریخچه

حقوق حیوانات به الزامات اخلاقی یا قانونی گفته می شود که به حیوانات غیر انسانی تعلق می‌گیرد، معمولاً به خاطر پیچیدگی شناختی، حسی، زندگی اجتماعی یا استعدادشان برای درک درد و شادی جسمی و روحی، حیوانات مشمول حقوقی محسوب می شوند. از لحاظ تاریخی، جنبه های مختلف از مفاد حقوق حیوانات، نشانگر دیدگاه های فلسفی و قانونی، درک علمی از ماهیت انسان و حیوان و تصورات دینی و اخلاقی از ارتباط صحیح میان حیوانات و رفتار انسان است.


پیشینه ی فلسفی
مسئله رفتار درست با حیوانات پیشینه طولانی در تاریخ اندیشه ی غرب دارد. فیلسوفان یونان و روم باستان درباره ی جایگاه حیوانات در اخلاق انسانی بحث کرده اند. فیثاغورثیان (قرن ششم تا چهارم قبل از میلاد) و نوافلاطونیان (قرن سوم تا ششم بعد از میلاد) بر احترام به علائق حیوانات تاکید داشتند؛ عمدتا به دلیل این که ایشان به تناسخ روح بین کالبدهای انسان و حیوان معتقد بودند. ارسطو (۳۲۲-۳۸۴ قبل از میلاد) در نوشته های زیستی اش به دفعات اشاره کرده که حیوانات برای خودشان زندگی می کنند اما متاسفانه مقدر بود که ادعای او در رساله ی سیاست، مبنی بر این که طبیعت همه ی حیوانات را برای انسان ها آفریده است نافذترین دیدگاه در این موضوع شود.
ارسطو و بعدها رواقیون معتقد بودند که جهان از بی نهایت موجودی پر شده است که بر اساس شدت پیچیدگی و کمال در مراتبی قرار گرفته اند؛ از حیات بسیار ابتدایی گرفته تا احساس صرف، عقلانی و سپس تماما روحانی. در این زنجیره ی عظیم موجودات، تمام شکل های حیات به صورت موجوداتی معرفی شده اند که در خدمت هدف گونه ی بالاتر در این زنجیره هستند. در میان موجودات مادی انسان ها به واسطه ی عقلانیت شان در بالاترین جایگاه قرار گرفته اند. زنجیره ی عظیم جانداران، هر چند به کلی نادرست بود، یکی از ماندگارترین و رایج ترین شیوه های درک جهان بود و تا میانه ی قرن ۱۹ام بر تفکرات علمی، فلسفی و مذهبی حاکم بود.
رواقیون اعتقاد داشتند که چون حیوانات غیرازانسان عاقل نیستند مهم نیست اگر با آنها تحقیر آمیز و خشن رفتار شود. این عقاید رواقی به سبب دفاع جانانه ی سنت اگوستین (۴۳۰-۳۵۴)، وارد الهیات مسیحیت شد. این عقاید همگی جذب قانون روم شد-چنان چه در رسالات و قوانین تالیفی گایوس و جوستینیان (۴۶۵-۴۸۳) منعکس شده است- این مکتوبات توسط فرهنگ نویس های رسمی اروپا در قرن ۱۱ افت شد و سرانجام به حقوق عرفی انگلیسی (و بعدها حقوق آمریکایی) وارد شد. در حالی که بحث و نظرهایی که بر احترام به علائق حیوانات اصرار می کردند تقریبا ناپدید شدند؛ و تقریبا آب باریکه ای از تحقیقات فلسفی و تنظیم قوانین درباره ی رعایت حال حیوانات باقی ماند تا دهه های پایانی قرن بیستم.


حیوانات و قانون
در قرن ۳ و ۴ بعد از میلاد مسیح، حقوق دان رومی هرموجنیانوس (Hermogenianus) نوشت « Hominum causa omne jus constitum (یعنی “همه قوانین برای انسان وضع شده بود”). همین عبارت را P.A. Fitzgerald در رساله ی سالموند ۱۹۶۶ درباره ی حقوق اعلان کرد: «قانون برای انسان وضع شده و اجازه ی هیچ دوستی و ارتباطی بین انسان و حیوانات پست تر نمی دهد.» مهم ترین پیامد این نگاه این است که حیوانات برای مدت ها به عنوان «اشیاء حقوقی» و نه «افراد حقوقی» دسته بندی می شده اند. در حالی که افراد حقوقی درباره ی مسائل مربوط به خود صاحب حق اند اما اشیاء حقوقی نه. این ها تنها به عنوان اشیاء متعلق به افراد حقوقی در قانون وجود دارند – به بیان دیگر به عنوان اشیایی که توسط آن ها افراد حقیقی می توانند از حقوق مالکیت استفاده کنند. این وضعیت، به هر حال اغلب حامی قانون هایی انگاشته می شود که به طور غیر مستقیم تمایل به حفظ اخلاق اجتماعی یا حقوقِ دارندگان حیوانات دارند؛؛ نظیر قوانین ضد خشونت جنایی یا قوانین مدنی که به صاحبان حیوانات اجازه می دهد که جبران خسارت وارده به حیواناتشان را دریافت کنند. روشن است که این دسته از قوانین امروزه حوزه ی «قانون حیوانات» را شکل می دهد؛ که البته به مراتب وسیع تر از حقوق حیوانات است چرا که شامل همه ی قوانینی می شود که بیانگر نفع حیوانات غیر انسانی است- یا به طور متداول تر، نفعِ همه ی کسانی که صاحب حیوانات هستند.
یک شیء حقوقی می تواند تبدیل به یک فرد حقوقی شود؛ این زمانی رخ داد که بردگان آزاد شدند. شیء حقوقی سابق، بعدا حقوق قانونی خودش را دارا می شود. به دفعات تشابه هایی میان وضعیت قانونی حیوانات و برده های انسانی ذکر است. به گفته ی تاریخ نگار آمریکایی David Brion «واقعیت پر واضح درباره ی برده داری» این است که:
«این رسم قدیمی و تقریبا جهانی پذیرفته شده بود که برده به عنوان یک انسان قانوناً می تواند مورد مالکیت قرار می گیرد؛ استفاده شود؛ خرید و فروش شود؛ یا حتی دور انداخته شود؛ گویا که او یک حیوان خانگی است. این شباهت برده با حیوان حتی در شیوه ی نام گذاری، علامت گذاری، و حتی قیمت گذاری برده ها بر اساس معادل حیوانی شان یعنی گاوها، شترها، خوک ها و مرغ ها قابل مشاهده است.»
حقوقدان آمریکاییRoscoe Pound نوشته است که در روم باستان، یک برده «یک شیء بود؛ و مانند اشیاء، مانند حیوانات می توانست موضوع حقوق دارایی باشد.» و تاریخ نگار بریتانیاییِ قانون رومی Barry Nicholas این نکته را تذکر داده است که در روم باستان «برده یک شیء بود … او خودش هیچ حقوقی نداشت: او تنها یک شیء قانونی بود؛ درست مثل حیوان.»


در اواخر قرن ۱۸ و اوایل ۱۹، مصلحان بشردوست در بریتانیا و ایالات متحده برای کمک به افراد بی دفاع و ضعیف کارزارهایی تشکیل دادند و علیه کار کودکان، زندانیان بدهکار، تنبیه های توهین آمیز در مدارس عمومی و تبعا رفتار بیرحمانه با حیوانات اعتراض کردند. در ۱۸۰۰ معروف ترین چهره ی طرفدار براندازی برده داری ویلیام ویلبرفورس برای منع قانونی گاو بازی و خرس بازی کمپینی راه انداخت که قبلاً در مجلس عوام این لایحه رد شده بود. در ۱۸۰۹ بارون ارسکین صدر اعظم سابق انگلستان که سال های سال با خشونت با حیوانات مشکل داشت؛ لایحه ای پیشنهاد کرد تا جلوی خشونت با حیوانات خانگی را بگیرد. ارسکین اعلام کرد که این لایحه در پی آن است که «در همه ی کشورها و در همه ی اعصار یک اصل عادلانه و دائمی بنا کند تا تمام جهان حیات را به صورت یک زنجیره ی هماهنگ، تحت رعایت انسان روشن اندیش و پروردگار به هم متصل می کند.». اگر چه این لایحه در مجلس اعیان رأی آورد اما در مجلس مردم عوام رد شد. سپس در ۱۸۲۱ طرحی «برای جلوگیری از خشونت و رفتار ناشایست با گله» در مجلس عوام مردم معرفی شد که توسط ویلبرفورس و تامس فوول باکستن حمایت و توسط عضو ایرلندی پارلمان ریچارد مارتین دفاع و پشتیبانی می شد. این طرح در سال ۱۸۲۲ به تصویب رسید؛ و به نام قانون مارتین شناخته می شود؛ رفتار خشونت آمیز با حیوان خانگی – گله، گاو، اسب و گوسفند- یا تحمیل هر نوع رنج بی مورد به این حیوانات را به عنوان یک جنایت معرفی کرد. اما این قانون حتی آسایش همین حیوانات را نیز تضمین نمی کرد؛ کم ترین حقوق قانونی بهشان داده می شود و بدترین مجازات برای هر قانون شکنی تنها یک جریمه ی مختصر بود. احکام مشابهی در تمامی ایالت های ایالات متحده به صورت قانون در آمد؛ جایی که الان هم جسته گریخته هایی از قوانین حمایت از حیوانات و ضد خشونت وجود دارد. امروزه اکثر ایالت ها دست کم برخی از سو استفاده ها از حیوانات را به عنوان بزهکاری در آورده اند. برای مثال قوانینی نظیر قانون فدرال رفاه حیوانات (۱۹۶۶)، تنظیم کننده ی کاری است که انسان ها با حیوانات در کشاورزی، تحقیقات زیستی، تفریح و دیگر زمینه ها می کنند. اما نه مصوبه ی مارتین و نه خیل عظیم قوانین حمایت از حیوانات نتوانستند وجه قانونی حیوانات را از اشیاء حقوقی تغییر دهند.
این وضعیت در ۲۰۰۸ تغییر کرد؛ وقتی که مجلس ملی اسپانیا طرح های قانونی را پذیرفت که دولت را مجبور به پذیرش برخی حقوقی قانونی برای اورانگوتان ها، شامپانزه ها و گوریل ها می کرد که سابق بر آن تنها برای انسان ها تهیه شده بود. این طرح ها همچنین استفاده از میمون های انسان نما (apes) در نمایش ها، تحقیقات پر خطر، تجارت و هم چنین دیگر کارهای انتفاعی را ممنوع می کنند. طبق این قوانین اگر چه باغ وحش ها هنوز مجاز به نگه داری از میمون های انسان نما هستند؛ اما آن ها باید برای میمون ها حد معقولی از شرایط زندگی «بهینه» را فراهم کردند.

جنبش های جدید حقوق حیوانات
اصل اولیه در جنبش حقوق حیوانات جدید این است که بسیاری از حیوانات غیر-انسانی علائق (interests) اولیه ای دارند که مستحق به رسمیت شناختن، مراعات و ملاحظه و حفاظت اند. از دید حامیان حقوق حیوانات، این علائق ابتدایی حیوانات را سزاوار بهره مندی از حقوق اخلاقی و قانونی می کنند.
گفته شده است که جنبش حقوق حیوانات جدید، اولین حرکت اصلاحگرانه ی اجتماعی است که توسط فیلسوفان شروع شده است. پیتر سینگر فیلسوف استرالیایی و تام ریگان فیلسوف آمریکایی نقش ویژه ای در این مورد دارند نه فقط از این جهت که آثارشان موثر بوده است بلکه آن ها دو تفکر فلسفی غالب مرتبط با حقوق اخلاقی حیوانات را بیان می کنند. Singer که کتابش Animal Liberation (1972) به عنوان یکی از کتاب‌های کلیدی این جنبش مورد توجه است این گونه استدلال می کند که علائق انسان ها و علائق حیوانات باید به طور مساوی مورد توجه قرار بگیرد. سینگر به عنوان فیلسوف پیرو مکتب منفعت گرایانه می گوید که رفتارها تا جایی که لذت را بیشینه و اندوه را کمینه کنند از لحاظ اخلاقی درست اند؛ نکته ی اصلی این است که آیا یک حیوان با ادراک است و بنابراین می تواند رنج را درک یا لذت را تجربه کند یا نه. این نکته نخست توسط پایه گذار مکتب منفعت گرایی مدرن،جرمی بنتهام در قرن نوزدهم بیان شده است. بنتهام درباره ی حیوانات نوشت: «مسئله این نیست که آیا آن ها می توانند استدلال کنند یا می توانند صحبت کنند یا نه؛ بلکه این است که آیا آن ها می توانند رنج را درک کنند؟» . پیتر سینگر استدلال می‌کند که اگر بپذیریم که حیوانات توانایی رنج کشیدن را دارند آنگاه انسان ها یک التزام اخلاقی دارند که از رنج دوری کنند یا آن را کمینه کنند؛ درست همان طور که انسان ها خود را ملتزم می دانند که از رنج دادن دیگران دوری کنند یا آن را کمینه سازند. ریگان که یک «منفعت گرا» نیست این‌گونه استدلال می کند که دست کم برخی حیوانات حقوق اخلاقی اولیه را دارند چرا که آن ها دارای همان توانمندی های شناختی ای هستند که توجیه گرِ تخصیص حقوق اخلاقی اولیه برای انسان است. به دلیل این توانمندی ها، این حیوانات نه تنها ارزش ابزاری که ارزش ذاتی دارند. در بیان ریگان، «حیوانات موضوع حیات اند».


ریگان، سینگر و دیگر فیلسوفان مدافع حقوق حیوانات با مقاومت های مواجه شده اند. برخی نویسندگان مذهبی استدلال می‌کنند که حیوانات سزاوار ملاحظات اخلاقی مربوط به انسان نیستند چون فقط انسان‌ها روح اخلاقی دارند. برخی دیگر، مانند رواقیان، ادعا کرده‌اند که چون حیوانات بی خرد هستند انسان وظیفه‌ای نسبت به آن‌ها ندارد. برخی دیگر هم دلیل تفاوت اخلاقی میان انسان و حیوان را در توانایی سخن گفتن، داشتن اراده آزاد (اختیار) یا عضویت در یک اجتماع اخلاقی (اجتماعی که اعضایش قادر به عمل اخلاقی یا غیراخلاقی هستند) یافته اند. مشکل این استدلال های مخالف، به جز استدلال الاهیاتی، این است که هیچ کدام نمی‌تواند مرز قاطعی بین انسان و غیر انسان ترسیم کنند.
فیلسوفان پیشتاز جنبش حقوق حیوانات شدند، اما به زودی گروه‌های دیگری مثل پزشکان، نویسندگان، دانشمندان، استادان دانشگاه ها، حقوق دانان، الاهیدانان، روانشناسان، پرستاران، دامپزشکان، و دیگر مشاغل نیز که در زمینه‌های مرتبط کار می‌کنند به حمایت از این جنبش برخاسته اند. بسیاری از سازمان های تخصصی تشکیل شده تا به همکاران و عموم مردم را درباره استثمار حیوانات آگاهی رسانی شود.
در آغاز قرن ۲۱ام دعواهای حقوقی بر سر علائق جانوران غیرانسان رواج یافته و در آن‌ها گاهی نام حیوان به عنوان شاکی ثبت شده است. با توجه به نقش کلیدی حقوقدانان در تبیین سیاست‌های عمومی و حفاظت از حقوق، علاقه فزاینده آنان به حقوق حیوانات و حمایت از حیوانات اهمیت می یابد. ده‌ها دانشکده حقوق در اروپا، ایالات متحده و کشورهای دیگر واحدهایی در زمینه قوانین و حقوق حیوانات را تدریس می کنند. بنیاد دفاع حقوقی از حیوانات (Animal Legal Defense Fund) در آمریکا دانشجویان زیادی را پوشش داده است. و دست کم سه ژورنال درباره حقوق حیوانات شکل گرفته اند: Animal Law, Journal of Animal Law, و Journal of Animal Law and Ethics . استادان حقوق نظریه‌های مختلف درباره اعطای حقوق ابتدایی به حیوانات را طرح و بررسی می کنند. و اغلب این بررسی ها برپایه همان اصول قانونی و ارزش هایی است که در مورد انسان صدق می کنند. این استدلال های حقوقی توسط پژوهش های پیشرفته علمی در مورد قابلیت‌های شناختی، عاطفی و اجتماعی حیوانات تقویت می شوند. رشته‌هایی چون ژنتیک، روانشناسی و بوم شناختی نیز در این پژوهش ها دخیل هستند و بسیاری نشان داده‌اند که انسان‌ها و حیوانات از جهات مختلف رفتاری و قابلیت‌های ژنتیک و مادی شباهت‌های فراوان دارند.
در این حین، سوءاستفاده سیستماتیک و بیرحمانه از حیوانات در جامعه مدرن ادامه دارد. هنوز سالانه میلیاردها حیوان در دامداری های صنعتی کشته می‌شوند و ده‌ها میلیون حیوان در آزمایشگاه‌های تحقیقات زیستی در معرض انواع مشقات هستند. همین امر موجب شکل‌گیری و فعالیت گروه‌های مدافع حقوق حیوانات شده است. برخی از این گروه‌ها کم تعداد و محلی هستند و بیشتر به مسائل سنتی حمایت از حیوانات می پردازند. برخی دیگر از گروه‌ها بزرگ هستند و در مقیاس ملی یا بین‌المللی عمل می‌کند مانند سازمان PETA مخففPeople for the Ethical Treatment of Animals و جامعه انسانگرای ایالات متحده Humane Society of the United States که در ابتدای قرن ۲۱ام میلیان ها عضو و چند میلیون دلار بودجه ی سالانه دارند. گروه‌های مدافع حقوق حیوانات، در تمام اشکال خود خواهان وضع قوانینی و اصلاح مقررات موجود به نفع حیوانات هستند.
بردگان، انسان‌ها و غیرانسان ها، ممکن است توسط قوانینی که برای گروه دیگر وضع شده به طور غیرمستقیم مورد حمایت قرار گیرند. اما در مقابل قوانین مدنی، تا وقتی که جایگاه حقوقی شان به عنوان شخص به رسمیت شناخته نشود به حساب نمی آیند. این رسمیت یافتن می‌تواند به انحای مختلف باشد. در بریتانیا بردگی بر اساس یک تصمیم قضایی در قرن هجدهم لغو شد و در مستعمرات بریتانیا در اوایل قرن نوزدهم این اتفاق افتاد. در ایالات متحده بردگی با یک اصلاحیه قانون اساسی سه سال بعد لغو شد. به رسمیت شناخته شدن شخصیت حیوانات می‌تواند به هر یک از طرق بالا باشد. نخستین چالش قضایی درباره ی شیءوارگی غیرانسان ها ممکن است فقط چند سال دیگر رخ دهد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی